صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۸۰۰

۱

ز چاک سینه خود هر که قبله گاهش نیست

به هیچ وجه به درگاه قرب راهش نیست

۲

ز آه سرد بود بادبان کشتی دل

به هیچ جا نرسد هر دلی که آهش نیست

۳

غرض ز وسعت میدان لامکان، شان است

وگرنه غیر دل تنگ جلوه گاهش نیست

۴

حضور خاطر دیوانه مشربان وحشی است

من و سراسر دشتی که یک گیاهش نیست

۵

ز انفعال رسیدم به این بارگاه قبول

خوش آن گنه که به جز شرم عذر خواهش نیست

۶

حنای عقده گشایی به ناخنی بسته است

که غیر سینه مجروح دستگاهش نیست

۷

به روی بستر گل خواب می کند مرغی

که شب به غیر پر و بال خود پناهش نیست

۸

منم که خانه به دوش توکلم ورنه

کدام قطره که در بحر، خانه خواهش نیست؟

۹

اگر چه گل دگری می زند به دستارش

چه فتنه هاست که در نرگس سیاهش نیست

۱۰

ز هر دلی که سفر می کند غبار ملال

به غیر سینه صائب قرارگاهش نیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۲۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۵۲

نظرات