
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۸۰۸
۱
اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست
که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست
۲
ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای
ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست
۳
ز دست آینه شد موی سبز و گشت سفید
هنوز دانه امید را دمیدن نیست
۴
قدم به خار و گل راه عشق یکسان نه
که رهزنی بتر از پیش پای دیدن نیست
۵
سخن به خاک نیفتد ز طعن بدگهران
که آبروی گهر را غم چکیدن نیست
۶
تپیدن دل سیاره می کند فریاد
که این شکسته بنا، جای آرمیدن نیست
۷
نفس برای رمیدن ذخیره می سازد
وگرنه شیوه آن شوخ آرمیدن نیست
۸
به روی من چمن آرا عبث دری بسته است
مرا چو پای گرانخواب، دست چیدن نیست
۹
ز نامه صلح به طومار آه کن صائب
که نامه الف آه را دریدن نیست
تصاویر و صوت


نظرات