
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۸۱۶
۱
میِ دوساله نشاطش کم از جوانی نیست
شرابِ کهنه کم از عمرِ جاودانی نیست
۲
که باز حرفِ گلوگیر توبه را سر کرد؟
که در بدیههٔ مینایِ می روانی نیست
۳
ز جادهٔ سخنِ راست پای بیرون نِه
که هیچ علم چو علمِ مزاجدانی نیست
۴
چهسان به خامه دهم شرحِ اشتیاقِ تو را؟
چو شمع سوزشِ پنهانِ من زبانی نیست
۵
به زیرِ منّتِ خشکِ خضر مرو، زنهار
که آبِ روی کم از آبِ زندگانی نیست
۶
میار سر ز گریبانِ چَه برون، یوسف
که رحم در دلِ سنگینِ کاروانی نیست
۷
به شاخسارِ قفس واگذار مرغِ مرا
که بال بسته شکستِ من آشیانی نیست
۸
مکش به طعن گرانجانیم ز بیدردی
که برفشاندنِ جان آستینفشانی نیست
۹
قسم به عزلتِ عنقا که کویِ خاموشان
به آرمیدگیِ مُلکِ بینشانی نیست
۱۰
به گوشهای بنشین و خموش شو صائب
کنون که رونقِ بازارِ نکتهدانی نیست
تصاویر و صوت



نظرات