
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۸۱۸
۱
طریقِ مردمِ سنجیده خودستایی نیست
که کارِ آتشِ یاقوت ژاژخایی نیست
۲
به اهلِ دل چه کند حرفِ بادپیمایان؟
نشانه را خطر از ناوکِ هوایی نیست
۳
ز خندهروییِ گردون فریبِ رحم مخور
که رخنههای قفس رخنهٔ رهایی نیست
۴
اگرچه دامنِ گل خوابگاهِ شبنم شد
خوشم که دولتِ تردامنان بقایی نیست
۵
شکنجهٔ نظرِ شورِ خلق دلسوز است
به مدعا نرسیدن ز نارسایی نیست
۶
اگر ترددِ خاطر سخن قبول کند
کلیدِ رزق بهغیر از شکستهپایی نیست
۷
همیشه سروِ تهیدست ازان بود سرسبز
که هیچ چشم بهدنبالِ بینوایی نیست
۸
کناره گیر ز مردم که بیدماغان را
شکنجهای بتر از پاسِ آشنایی نیست
۹
به هر که هر چه دهی نامِ آن مبر صائب
که حقِ خود طلبیدن کم از گدایی نیست
تصاویر و صوت


نظرات
محمد