صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۸۲۰

۱

میان خوی تو و رحم آشنایی نیست

وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست

۲

سر کمند تغافل بلند افتاده است

به زلف او نرسیدن ز نارسایی نیست

۳

فتاده است به آن رو شکسته رنگی من

حریف چهره من کان مومیایی نیست

۴

نشد بریده به مقراض، رشته توحید

میانه سر منصور و تن جدایی نیست

۵

برو خضر که من آن کعبه ای که می طلبم

دلیل راهش غیر از شکسته پایی نیست

۶

چو پشت آینه ستار تا به کی باشم؟

به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست

۷

در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟

کنون که نبض شناس سخن شفایی نیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۳۹

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۷/۰۶/۱۶ - ۰۹:۵۶:۱۴
شفایی اصفهانیلغت‌نامه دهخداشفایی اصفهانی . [ ش َ یی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) حکیم شرف الدین حسن ، فرزند حکیم ملای اصفهانی . از پزشکان نامی و از گویندگان نامدار اصفهان در قرن یازدهم هجری بود. میرداماد از او تمجید کرده . شفایی طبیب خاص و ندیم شاه عباس اول بود. درانواع نظم از قصیده و غزل و مثنوی طبعآزمائی کرده وآثاری شیوا از خود بجا گذاشته است ، از جمله مثنویی در وزن حدیقه ٔ سنایی بنام نمکدان گفته که از غایت لطف برخی آنرا از سنایی میدانند. ابیات زیر از اوست :نظر به جانب او بی نظر توان کردن حجاب چهره ٔ عشاق عین بینایی است ببین و هیچ مبین و بدان وهیچ مدان که خاکپای ادب کیمیای دانایی است .#غم عالم پریشانم نمی کردسر زلف پریشان آفریدندنمی ترسید از دوزخ شفایی غم جانسوز هجران آفریدند.#دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع راچندان امان نداد که شب را سحر کند.(از مجمعالخواص ص 204) (ریاض العارفین ص 212) (فرهنگ سخنوران ). و رجوع به مجمعالفصحاء ج 2 ص 21 و فرهنگ سخن وران شود .