صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۸۶

۱

چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا

کشتی از یک قطره می، گردید دریایی مرا

۲

چشم باز از پیش پا دیدن حجابم گشته است

از نظر بستن یکی صد گشت بینایی مرا

۳

نرمتر صد پیرهن از خواب مخمل گشته است

خار صحرای ملامت از سبکپایی مرا

۴

خانه داری داشت بر من دستگاه عیش تنگ

مالک روی زمین گرداند بی جایی مرا

۵

آه حسرت می کشم چون سرو بهر بندگی

تا فکند آزادگی در قید رعنایی مرا

۶

محنت پیری نمی بود این قدر ناخوشگوار

محو اگر می شد ز خاطر یاد برنایی مرا

۷

مرغ بی بال و پری را می کند بی آشیان

هر که می آرد برون از کنج تنهایی مرا

۸

برندارم چون قلم صائب سر از پای سخن

گرچه مد عمر کوته شد ز گویایی مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۱۸

نظرات