
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۸۶۷
۱
آتش کباب کرده یاقوت آن لب است
چشم سهیل در پی آن سیب غبغب است
۲
ای خضر چند تیر به تاریکی افکنی؟
سرچشمه حیات نهان در دل شب است
۳
چون می رسد به مجلس ما سجده می کند
مینای ما که خضر ره اهل مشرب است
۴
راه نفس ز کثرت تبخاله بسته شد
گوید هنوز عشق که اینها گل تب است
۵
در دست دیگران بود آزاد کردنم
در چارسوی دهر دلم طفل مکتب است
۶
صائب نمی فروزد شمع مراد من
تا صبحدم اگر چه لبم گرم یارب است
تصاویر و صوت


نظرات