صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۸۷

۱

در دل هر قطره آماده است دریایی مرا

هست در هر دانه ای دام تماشایی مرا

۲

عشرت ملک سلیمان می کنم در چشم مور

هر کف خاکی بود دامان صحرایی مرا

۳

نیست با گفتار لب، کیفیت گفتار چشم

خوشترست از لعل گویا، چشم گویایی مرا

۴

گرچه چون اشک یتیمان بی قرار افتاده‌ام

چشم قربانی کند مژگان گیرایی مرا

۵

سر خط مشق جنونم نارسایی می کند

نیست در مد نظر چون سرو بالایی مرا

۶

با دل بی آرزو بر دل گرانم یار را

آه اگر می بود در خاطر تمنایی مرا

۷

با دل بی آرزو بر دل گرانم یار را

آه اگر می بود در خاطر تمنایی مرا

۸

بر دهان طوطیان مهر خموشی می زدم

در نظر می بود اگر آیینه سیمایی مرا

۹

دردمندی درد را بسیار درمان کرده است

گو نباشد بر سر بالین مسیحایی مرا

۱۰

برنمی دارد ترازوی قیامت سنگ کم

ورنه از سنگ ملامت نیست پروایی مرا

۱۱

می شد از جولان من انگشت حیرت گردباد

در خور سودا اگر می بود صحرایی مرا

۱۲

غیرت من صائب از همکار باشد بی نیاز

ذوق کار خویش باشد کارفرمایی مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۱۹

نظرات

user_image
محسن شفیعی
۱۳۹۵/۰۱/۲۵ - ۰۳:۰۵:۴۲
بیت هفتم تکرار بیت ششم است لطفا حذف شود
user_image
Sobhansahra
۱۳۹۶/۰۵/۰۴ - ۱۷:۲۳:۴۳
درباره ی بیت هفتم:قدیم وقتی می خواستند استعداد سخنگویی طوطی را شکوفا کنند ، او را در جلو آینه ای قرار می دادند. آن گاه کسی از پس پرده سخن می گفت. طوطی عکس خود را در آینه می دید و تصور می کرد طوطی دیگری در آینه حرف می زند و او نیز به واسطه قوه تقلید سخن گفتن می آموخت.
user_image
Sobhansahra
۱۳۹۶/۰۵/۰۴ - ۱۷:۲۴:۲۵
درباره بیت هفتم:قدیم وقتی می خواستند استعداد سخنگویی طوطی را شکوفا کنند ، او را در جلو آینه ای قرار می دادند. آن گاه کسی از پس پرده سخن می گفت. طوطی عکس خود را در آینه می دید و تصور می کرد طوطی دیگری در آینه حرف می زند و او نیز به واسطه قوه تقلید سخن گفتن می آموخت.