
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۰۷
۱
از پیر گوشه گیری وسیر از جوان خوش است
از تیر راستی و کجی از کمان خوش است
۲
تغییر رنگ خوش بود از روی شرمگین
در چشم اهل دید بهار و خزان خوش است
۳
جوش گل است در قفس ما تمام سال
ده روز در بهار اگر گلستان خوش است
۴
در موسم خزان چه ثمر حسن خلق را؟
ایام گل ملایمت از باغبان خوش است
۵
طفلان به جوی شیر ز شکر کنند صلح
زاهد ز وصل دوست به باغ جنان خوش است
۶
سرچشمه نشاط جهان رخنه دل است
دل چون شکفته است زمین و زمان خوش است
۷
مگذار نفس را به چراگاه آرزو
کاین بد لجام در ته بار گران خوش است
۸
چندین هزار دام تماشاست در قفس
بلبل همین به دیدن گل ز آشیان خوش است
۹
دانسته است همت این قوم تا کجاست
یوسف به سیم قلب ازین کاروان خوش است
۱۰
گر دیگران کنند تمنای دوستی
صائب به ترک دشمنی از دوستان خوش است
تصاویر و صوت

نظرات