
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۱۲
۱
آب حیات شبنم آن روی چون گل است
عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است
۲
یک چشم پر خمار به از صد قدح شراب
یک چهره شکفته به از صد چمن گل است
۳
بر روی دست باد مرادست سیر من
تا بادبان کشتی من از توکل است
۴
در دور خط تمام شود گیر و دار زلف
بیچاره عاشقی که گرفتار کاکل است
۵
در پیری از حیات اقامت طمع مدار
سیل است عمر و قامت خم گشته چون پل است
۶
شاخی که بی ثمر نبود در چهار فصل
دست ز کار رفته اهل توکل است
۷
استادگی است صیقل آیینه آب را
روشنگر جمال معانی تأمل است
۸
این خرده ای که کرده گره گل در آستین
صائب سپند شعله آواز بلبل است
تصاویر و صوت

نظرات