
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۲۷
۱
مرگ سبکروان ، طلب آرمیدن است
چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است
۲
در شاهراه عشق ز افتادگی مترس
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است
۳
بر سینه گشاده ما دست رد خلق
بر روی بحر، پنجه خونین کشیدن است
۴
تسلیم شو که زخم نمایان عشق را
گر هست بخیه ای، لب خود را گزیدن است
۵
روزی طمع ز کلک تهی مغز داشتن
انگشت خود به وقت ضرورت مکیدن است
۶
از قاصدان شنیدن پیغام دوستان
گل را به دست دیگری از باغ چیدن است
۷
نومیدیی که مژده امید می دهد
از روی ناز نامه عاشق دریدن است
۸
امید چرب نرمی ازین خشک طینتان
روغن ز ریگ و آب ز آهن کشیدن است
۹
نتوان به کنه قطره رسیدن میان بحر
تنها شدن ز خلق، به خود وارسیدن است
۱۰
چون شیر مادرست مهیا اگر چه رزق
این جهد و کوشش تو به جای مکیدن است
۱۱
صائب ز اهل عقل شنیدن حدیث عشق
اوصاف یوسف از لب اخوان شنیدن است
تصاویر و صوت

نظرات
شهیر