صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۹۲۸

۱

از سینه صافی دل بی کینه روشن است

دل بی غبار باشد اگر سینه روشن است

۲

گوری است تار، خانه تن بی فروغ دل

از گوهرست اگر دل گنجینه روشن است

۳

پرداز سینه کن، چه ورق می کنی سیاه؟

جام جهان نماست اگر سینه روشن است

۴

چون نافه خون خویش اگر مشک کرده ای

از مو به موی خرقه پشمینه روشن است

۵

سی شب چراغ میکده روشن بود ز می

مسجد ز شمع در شب آدینه روشن است

۶

آمیزشی که هست به هم نیش و نوش را

از شیشه نبات چو آیینه روشن است

۷

دیگ توانگران دو سه روزی بود به جوش

دایم اجاق فقر ز کشکینه روشن است

۸

پنهان مکن، کز آینه صاف روی تو

بر اهل دید صحبت دوشینه روشن است

۹

اندیشه از سیاه دلان جهان مکن

صائب اگر ترا دل بی کینه روشن است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۹۱

نظرات