
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۳
۱
هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را
مومیایی از شکست خویش باشد ماه را
۲
پرده دار نقص شد کوته زبانی ها مرا
جامه کوتاه، رعنا می کند کوتاه را
۳
حرف می آید به دشواری برون از خامه ام
قیمت کم کرد بر یوسف گوارا چاه را
۴
گرچه از خوابیدگی پایان ندارد راه عشق
می توان کوتاه کرد از پیچ و تاب این راه را
۵
گر چنین بر گرد رخسار تو خواهد گشت خط
هاله خواهد بر کمر زنار گشتن ماه را
۶
جذبه توفیق خواهی، در سبکباری بکوش
کهربا با دانه نتواند ربودن کاه را
۷
شمع ها را گرچه باد صبح می سازد خموش
می کند روشن نسیم صبح شمع آه را
۸
قامت خود صائب از بار عبادت حلقه ساز
باز اگر خواهی به روی خود در الله را
تصاویر و صوت

نظرات