صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۹۳۶

۱

در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق

پیوسته همچو زلف، سرش در کنار اوست

۲

موج سراب می شمرد سلسبیل را

دلداده ای که تشنه بوس و کنار اوست

۳

پیراهنش قلمرو جولان یوسف است

هر پرده دلی که در او خارخار اوست

۴

چینی که از جبین نگشاید به زور می

غافل مشو که سکه دارالعیار اوست

۵

خونابه ای که می چکد از مو به موی ما

بی اختیار دیده و دل، از فشار اوست

۶

آن پادشاه حسن که منظور صائب است

خورشید، صید سلسله مشکبار اوست

۷

آن روی لاله رنگ که دل داغدار اوست

چشم سهیل، خال لب جویبار اوست

۸

رنگی که ریخت در قدح لعل، آفتاب

ته جرعه ای ز لعل لب آبدار اوست

۹

با آن فروغ حسن، جگر گوشه سهیل

برگ خزان رسیده ای از لاله زار اوست

۱۰

هر شبنمی که هست درین باغ و بوستان

گل را بهانه ساخته آیینه دار اوست

۱۱

گردون که نعل اوست در آتش ز آفتاب

چون سبزه زیر سنگ ز کوه وقار اوست

۱۲

از دیده نظارگیان می برد غبار

هر مصحف دلی که به خط غبار اوست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۹۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۵۲

نظرات