
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
۱
شیطان دلیر بر تو ز حال خراب توست
دزدی است این که پرده گلیمش ز خواب توست
۲
چشم سفید کرده خود را عزیز دار
کان یوسفی که می طلبی در نقاب توست
۳
از کوشش تو می رود از پیش کار ما
پای به خواب رفته ما در رکاب توست
۴
آب از عقیق و رنگ و ز یاقوت می برد
آن شوخ دیده ای که حریف شراب توست
۵
چون لاله برگ عیشی اگر هست در جهان
در پرده دلی است که داغ و کباب توست
۶
شوخی و شرم جمع نکرده است هیچ کس
این برق خانه سوز نهان در سحاب توست
۷
از خط اگر چه حسن تو شد پای در رکاب
بیهوشیم ز باده پا در رکاب توست
۸
چشم ترا غبار علایق گرفته است
ورنه رموز هر دو جهان در کتاب توست
۹
ز آهستگی بریده شود راه دور عشق
زنجیر پای سعی تو صائب شتاب توست
تصاویر و صوت

نظرات