
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۵
۱
دلفریبی چون به جولان آورد آن ماه را
مرد می باید نگه دارد عنان آه را!
۲
غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
هر تپیدن قاصدی باشد دل آگاه را
۳
عشق مستغنی است از تدبیر عقل حیله گر
شیر کی سازد عصای خود دم روباه را؟
۴
چون شود هموار دشمن، احتیاط از کف مده
مکرها در پرده باشد آب زیر کاه را
۵
خودنمایی پرده برمی دارد از بالای جهل
نیست عیبی در نشستن جامه کوتاه را
۶
یوسف از مصر غریبی شکوه کافر نعمتی است
یادداری جامه خود کرده بودی چاه را!
۷
بر تهی آغوشی خود گریه صائب می کنم
چون ببینم هاله در آغوش گیرد ماه را
تصاویر و صوت


نظرات