صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۹۶۷

۱

چشم قدح به جلوه مینای باده است

این شوخ چشم، قمری سرو پیاده است

۲

داغ است لاله را به جگر، یا ز بیخودی

مجنون سری به دامن لیلی نهاده است

۳

از زهر چشم، آب دهد تیغ سرو را

از جلوه تو هر که دل از دست داده است

۴

در پای گل به خواب شدن نیست از ادب

در گلشنی که سرو به یک پا ستاده است

۵

در دست ساقیان نبود سیر و دور ما

باد مراد کشتی ما زور باده است

۶

رسوا شود ز ابر بهاران زمین شور

زاهد ز نقص خویش گریزان ز باده است

۷

در خط عنبرین نرسد هیچ فتنه ای

زان فتنه ها که از شب زلف تو زاده است

۸

داند صدف چه می کشد از روی تلخ بحر

هر کس ز احتیاج دهن را گشاده است

۹

صائب غمین نمی شود از مرگ رفتگان

هر کس به خود قرار اقامت نداده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۱۱

نظرات