
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۸
۱
از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را
چون صدف کن پرده داری گوهر ناسفته را
۲
سینه اهل تعلق شاهراه تفرقه است
میهمان باشد کثافت، خانه نارفته را
۳
در دل تنگ است فتح الباب ها عشاق را
خنده ها در پرده باشد غنچه نشکفته را
۴
دیده بیدار نگذارد اگر پایی به پیش
قطع کردن سخت دشوارست راه خفته را
۵
خودسران سررشته پرواز را گم می کنند
سر مده در صید دل ها کاکل آشفته را
۶
پاک چون گردند دل ها، فیض نازل می شود
می رسد از غیب مهمان، خانه های رفته را
۷
با سیه بختی شود آسان ره دور عدم
می توان طی کرد در شب زود راه خفته را
۸
خامشی را رتبه بالا(تر) بود صائب ز نطق
قدر و قیمت بیش باشد گوهر ناسفته را
تصاویر و صوت

نظرات