صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۹۸۵

۱

هر کس بیاض گردن او را ندیده است

افسانه ای ز صبح قیامت شنیده است

۲

آفاق محو قد قیامت خرام اوست

این مصرع بلند به عالم دویده است

۳

آب حیات، خشک بود در مذاق او

هر کس به مستی آن لب میگون مکیده است

۴

جز سبز تلخ من که برآورده است خط

تیغ سیاه تاب به جوهر که دیده است

۵

خونی که مشک گشت دلش می شود سیاه

زان سفله کن حذر که به دولت رسیده است

۶

معیار آرمیدگی مجلس است شمع

تا دل بجاست وضع جهان آرمیده است

۷

صائب ز برگریز برد فیض نوبهار

چون غنچه هر که سر به گریبان کشیده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۱۹

نظرات