
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۹۸۶
۱
لعلت به خنده پرده گل را دریده است
آیینه از رخت گل خورشید چیده است
۲
نظاره تو تازه کند داغ کهنه را
این لاله گویی ز دل آتش چکیده است
۳
اسباب تیره بختی ما دست داده است
تا سرمه ات به گوشه ابرو رسیده است
۴
کار تو نیست چاره درد من ای مسیح
این شیوه را تبسم او آفریده است
۵
ما برق را بر آتش غیرت نشانده ایم
سیماب در قلمرو ما آرمیده است
تصاویر و صوت


نظرات