صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۰

۱

از جهان تا رشته‌تابی دسترس باشد ترا

هر سر خاری درین وادی عسس باشد ترا

۲

چند از آمیزشِ دریای وحدت چون حباب

پرده‌دارِ چشمِ کوته‌بین، نفَس باشد ترا؟

۳

تا تو می‌لرزی به تار و پودِ هستی همچو موج

قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا

۴

چشمِ بی شرمِ تو سیری را نمی داند که چیست

در تلاشِ رزق تا حرصِ مگس باشد ترا

۵

چون شرر در سنگ، بی برگی ترا دارد ضعیف

می‌شوی سرکش اگر یک مشتِ خس باشد ترا

۶

می‌شوی افتاده‌تر، هر چند برخیزی ز جا

تا ز مردم دستگیری ملتمس باشد ترا

۷

شرم‌دار از حق، منال از بی کسی چون ناکسان

کیست آخر عالِمِ ناکس که کس باشد ترا

۸

از گرفتارانِ خود، صیاد می‌گیرد خبر

فکرِ روزی، چند در کُنجِ قفس باشد ترا

۹

آرزو کرده‌ است آبستن ترا همچو زنان

زان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد ترا

۱۰

صرف در پردازِ دل کن قوّتِ بازوی خویش

در جهانِ تیره صائب تا نفس باشد ترا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۰۸

نظرات

user_image
حسین آقا
۱۳۹۹/۰۲/۱۷ - ۱۹:۴۷:۲۶
آرزو کرده است آبستن ترا همچو زنانزان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد* ترا