
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲
۱
در هر نظاره ام ز تو پیغام تازه ای است
هر گردشی ز چشم توام جام تازه ای است
۲
هر روز از لب تو دل تلخکام من
امیدوار بوسه و پیغام تازه ای است
۳
از پختگی اگر چه مرا عشق سوخته است
هر لحظه در دلم هوس خام تازه ای است
۴
هر زخم تازه بر دل من یار کهنه ای است
هر داغ کهنه در جگرم جام تازه ای است
۵
با عاشقان مضایقه کردن به حرف تلخ
آگاه نیستی که چه دشنام تازه ای است
۶
هر چند کهنه تر شود آن یار تازه رو
ما را ازو توقع انعام تازه ای است
۷
ای دل حساب خویش به آن زلف پاک کن
کز خط رخش به فکر سرانجام تازه ای است
۸
آن را که هست کعبه مقصود در نظر
چشم سفید، جامه احرام تازه ای است
۹
صائب به دور عارضش از خط مشکبار
بر هر طرف که می نگری دام تازه ای است
تصاویر و صوت



نظرات