
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲
۱
امید دلگشاییم از ماه عید نیست
این قفل بست گوش به زنگ کلید نیست
۲
قطع نظر ز بنده و آزاد کرده ام
امید میوه و گلم از سرو و بید نیست
۳
از صد یکی به پایه منصور می رسد
چون لاله هر که بگذرد از سر شهید نیست
۴
زان دم که ریشه کرد به دل ذوق کاوکاو
ناخن به چشم داغ کم از ماه عید نیست
۵
چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی؟
روزم سیاه باد که چشمم سفید نیست
۶
زینسان که ناامید ز نشو و نما منم
برگ خزان رسیدن چنین ناامید نیست
۷
صائب به شکر این که فراموش نیستند
گر یاد ما کنند عزیزان بعید نیست
تصاویر و صوت


نظرات