
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۵
۱
می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را
بشنوم تا چند بوی این چراغ مرده را؟
۲
شب چو خون مرده و سنگ مزارش خواب توست
زنده گردان از عبادت این زمین مرده را
۳
ای گل بی درد، پر زر کن دهان بلبلان
در گره چون غنچه خواهی بست چند این خرده را؟
۴
زنگ هیهات است از پیکان زداید خون گرم
باده چون آرد به حال خود دل افسرده را؟
۵
از ترشرویان شود ماتم سرا دارالسرور
ره مده رضوان به جنت زاهد دلمرده را
۶
باعث آرامش دل گشت صائب خط یار
توتیای چشم باشد خاک، طوفان برده را
تصاویر و صوت

نظرات