
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۵۰
۱
چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست
تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
۲
از انقلاب، ملک خراب آرمیده است
مستان عشق را خطر از ترکتاز نیست
۳
چندین خم شراب سبیل است هر قدم
بی آب، راه دیر چو راه حجاز نیست
۴
شکر نصیب مور بود، خاک رزق مار
روزی به دست کوته و دست دراز نیست
۵
دستت اگر به عشق حقیقی نمی رسد
دلخوشی کنی به از غم عشق مجاز نیست
۶
عشاق از ملاحظه وقت فارغند
وقت نیاز، تنگ چو وقت نماز نیست
۷
مردانه هر که از سر کونین برنخاست
صائب میان اهل نظر پاکباز نیست
تصاویر و صوت

نظرات