
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۶۳
۱
بر کافران خدای جهان گر رحیم نیست
چون زلف را ز آتش روی تو بیم نیست
۲
بر خاک همچو طایر یک بال می تپد
آن را که دل ز تیغ ملامت دو نیم نیست
۳
بی آه سرد یاد نداریم سینه را
شکر خدا که خانه ما بی نسیم نیست
۴
بی درد در سخن نبود جوهر اثر
بی قدر و قیمت است گهر تا یتیم نیست
۵
بی برگ شو که عشرت روی زمین تمام
در خانه ای است فرش که در وی گلیم نیست
۶
ما از کجی به کوچه دیگر فتاده ایم
حرفی است این که وضع جهان مستقیم نیست
۷
از دوزخ و بهشت نظر بسته ایم ما
پرواز ما به شهپر امید و بیم نیست
۸
ما غافلان بساط اقامت فکنده ایم
در وادییی که کوه در او مستقیم نیست
۹
صائب شود گشاده دلش بی گرهگشا
هر غنچه ای که چشم به راه نسیم نیست
تصاویر و صوت

نظرات