صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۰۷۲

۱

یک آفریده از ته دل شادمانه نیست

فرقی میان پیر و جوان زمانه نیست

۲

خاری که در دلم نخلد چون زبان مار

در آشیانه من بی آب و دانه نیست

۳

خمیازه نشاط بود خنده اش چو صبح

آن را که در جگر نفس بیغمانه نیست

۴

بر هر که می فتد نظرم، دلشکسته است

یک شیشه درست درین شیشه خانه نیست

۵

باغ و بهار ما جگر داغدار ماست

در برگریز، بلبل ما بی ترانه نیست

۶

یارب که چشم کرد من دردمند را؟

کز دیده کاروان سرشکم روانه نیست

۷

ره گم ز تازیانه کند اسب راهوار

در بزم باده حاجت چنگ و چغانه نیست

۸

از بهر حفظ، سیم و زر بی ثبات را

بهتر ز دست و دامن سایل خزانه نیست

۹

بیهوده سیر و دور به گرد جهان زند

پرگار را بغیر دل خویش دانه نیست

۱۰

افتاده ای تو در غلط از کثرت مثال

یک عکس بیش در همه آیینه خانه نیست

۱۱

صائب بغیر نام، چو عنقا درین جهان

چیزی دگر ز هستی من در میانه نیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۶۰

نظرات

user_image
جواد سرجوقیان
۱۴۰۱/۰۹/۰۸ - ۱۱:۲۲:۰۲
حاشیه بیت اول: در این جهان هر کسی غمی دارد و دنبال رسیدن به چیزی است و در داشتن غم فرقی میان پیر و جوان نیست. حاشیه بیت سوم: کسی که غم ندارد، خمیازه اش هم مانند خنده اش می ماند. حاشیه بیت ششم: ای خداوند، چه کسی مرا چشم زخم کرد که دیگر از دیده ام اشک نمی آید. حاشیه بیت نهم و دهم: بیهوده به دور جهان می گردی که هر آنچه هست در دل توست و در عشق به خداوند . چون این جهان کثرت است به غلط افتاده ای و باید به وحدت الله برسی تا یک عکس در همه موجودات بیابی.