
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
۱
دل کار خود به دامن پاک دعا گذاشت
اغیار را به باطن مهر و وفا گذاشت
۲
ناخن شکست و سینه همان برقرار خویش
فرهاد رفت و کوه الم را به جا گذاشت
۳
خضری که خار از قدم سعی می کشید
پای به خواب رفته ما را حنا گذاشت
۴
دیگر به خاک پای تو دست که می رسد؟
صد سرمه خط به کاغذ این توتیا گذاشت
۵
روزی که عشق سلسله جنبان زلف شد
زنجیر جای کفش مرا پیش پا گذاشت
۶
صائب گلی نچید ز شکر لبان هند
روز بدی قدم به دیار وفا گذاشت
تصاویر و صوت


نظرات