صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۰۸۱

۱

آسان نمی توان به سراپای ما گذشت

نتوان به بال موج ز دریای ما گذشت

۲

آیینه اش ز گرد خجالت سیه مباد

سیلی که بر خرابه دلهای ما گذشت

۳

روشن شدش که دیده بینا نداشته است

خورشید تا به دیده بینای ما گذشت

۴

یوسف به سیم قلب فروشی است کار ما

مغبون شود کسی که ز سودای ما گذشت

۵

شد تیر روی ترکش زورین کشان فکر

هر مصرعی که بر لب گویای ما گذشت

۶

چون اشک شمع تا مژه بر یکدگر زدیم

داغ تو از سرآمد و از پای ما گذشت

۷

چون تیر کز دو خانه به یک بار بگذرد

از هر دو کون، همت والای ما گذشت

۸

ما این بساط کز دل صد پاره چیده ایم

صائب نمی توان ز تماشای ما گذشت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۶۴
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۳

نظرات