صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۰۸۶

۱

تا از عقیق او به بدخشان سخن گذشت

از سنگ، لعل چون عرق از پیرهن گذشت

۲

دامان چین ز عطسه خون لاله زار شد

از بس نسیم زلف به مغز ختن گذشت

۳

گرد لب پیاله که از مجلس شراب

حرفی برون نبرد اگر صد سخن گذشت

۴

یوسف ز شرم سر به گریبان چاه برد

تا از قماش پیرهن او سخن گذشت

۵

آتش ز روی صورت دیوار می چکد

پروانه چون تواند ازین انجمن گذشت؟

۶

صائب کمال زلف در آشفته خاطری است

نتوان ز بیم ناخن دخل از سخن گذشت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۶۶

نظرات