صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۰۹۳

۱

نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت

یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت

۲

من بودم و دلی که مرا غمگسار بود

آن نیز رفته رفته به خرج نگاه رفت

۳

رویت ز آفتاب کشید انتقام ما

گر ز آفتاب رنگ ز رخسار ماه رفت

۴

از جوش مشتری به دلارام من رسید

بر ماه مصر آنچه ز زندان و چاه رفت

۵

بگذر ز عزم هند که بهر زر سفید

نتوان به پای خود به زمین سیاه رفت

۶

از حرف سرد بر من آتش زبان گذشت

بر شمع آنچه از نفس صبحگاه رفت

۷

از ظلمت گنه به دل پاک من رسید

بر چشم روشن آنچه ز آب سیاه رفت

۸

در محفل وجود مرا زندگی چو شمع

گاهی به اشک صائب و گاهی به آه رفت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۶۹

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۵/۰۷/۰۱ - ۰۰:۵۰:۲۲
ردیف مصرع اول اشتباه ثبت شده است.
پاسخ: با تشکر، «یافت» با «رفت» جایگزین شد.