
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۰۳
۱
گر در میان هوا چو حبابت نمی گرفت
دریا به هیچ و پوچ حسابت نمی گرفت
۲
می داشتی گر از دل بیدار بهره ای
شب دیده ستاره به خوابت نمی گرفت
۳
گر پیچ و تاب عشق نمی گشت مهربان
شیرازه در بغل چو کتابت نمی گرفت
۴
در هم نمی فشرد اگر درددل ترا
مغز جهان شمیم گلابت نمی گرفت
۵
مجنون صفت ز عقل اگر ساده می شدی
اندیشه خطا و صوابت نمی گرفت
۶
یک چند، جوش در دل خم گر نمی زدی
کام از لب پیاله شرابت نمی گرفت
۷
می داشت گوهر تو اگر مغز آگهی
دنیا به دام موج سرابت نمی گرفت
۸
باریک اگر می شدی از بوته گداز
چون ماه عید، چرخ رکابت نمی گرفت
۹
می کرد خامسوز ترا آتش شباب
پیری اگر خبر ز کبابت نمی گرفت
۱۰
صائب چراغ خانه و شمع مزار بود
دل، گرد اگر ز عالم آبت نمی گرفت
تصاویر و صوت

نظرات