
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۰۵
۱
تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
غماز رنگ هم به زبان شکسته گفت
۲
از سنگ سخت تر سخنان در سر شراب
چشم و دهان یار به بادام و پسته گفت!
۳
رازی که بود پرده نشین همچو اشک من
مژگان شوخ چشم به مردم نشسته گفت
۴
شرمنده ام ز خط که سیه بختی مرا
بر روی نازکش به زبان شکسته گفت
۵
صائب تمام شعر تو یکدست و تازه است
این قسم شعرها نتوان جسته جسته گفت
تصاویر و صوت


نظرات