صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۱۲۰

۱

در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش

هر سوخته جانی که دلش همدم غیب است

۲

هر کس کهخبر می دهد از راز حقیقت

زنهار مکن گوش که نامحرم غیب است

۳

این زخم که از تیغ قضا بر جگر ماست

موقوف به روی دلی از مرهم غیب است

۴

در چشم سیه خانه نشینان شهادت

دیدار بتان روزنه عالم غیب است

۵

یک مو خبر از راز دهان تو ندارد

صائب که دلش آینه عالم غیب است

۶

روشنگر آیینه دلها دم غیب است

میراب جگرسوختگان شبنم غیب است

۷

شیرازه مجموعه دلهای پریشان

تاری ز سر زلف خم اندر خم غیب است

۸

فیضی که دهد همچو مسیحا به نفس جان

در پرده عصمتکده مریم غیب است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۱

نظرات

user_image
راحیل
۱۳۹۷/۰۳/۲۹ - ۱۱:۰۷:۱۶
این‌طور به نظر می‌آید که ترتیب ابیات درست نیست؛ با توجه به بیتی که تخلص در آن آمده و بیت مطلعِ کنونی که در مصرع اول قافیه ندارد و بیت ششمِ کنونی که این خاصیت را داراست.