
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴
۱
واعظ نه ترا پایه گفتار بلندست
آواز تو از گنبد دستار بلندست
۲
در کعبه ز اسرار حقیقت خبری نیست
این زمزمه از خانه خمار بلندست
۳
مژگان تو از خواب گران است نظربند
ورنه همه جا شعله دیدار بلندست
۴
یک شعله شوخ است که در سیر مقامات
گاه از شجر طور و گه از دار بلندست
۵
از بی هنران شعله ادارک مجویید
این طایفه را طره دستار بلندست
۶
تن چیست که با خاک برابر نتوان کرد؟
از کوتهی ماست که دیوار بلندست
۷
کوته بود از دامن عریانی مجنون
هر چند که دست ستم خار بلندست
۸
غافل کند از کوتهی عمر شکایت
شب در نظر مردم بیدار بلندست
۹
هر چند زمین گیر بود دانه امید
دست کرم ابر گهربار بلندست
۱۰
صائب ز بلند اختری همت والاست
گر زان که ترا پایه گفتار بلندست
تصاویر و صوت


نظرات
محمد اسدی
بیگانه
ابراهیم ذوالفقاری
بابک
Nastaran
مجتبی مهرابی
کامران ایازی
حسین غنجی فشکی