
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۳۷
۱
پیراهن گل چاک ز بیداد نسیم است
از خنده بی وقت دل پسته دو نیم است
۲
کامل هنران در وطن خویش غریبند
در پشت صدف گوهر شهوار یتیم است
۳
نتوان به کرم بنده خود کرد جهان را
اینجاست که هر کس که بخیل است کریم است
۴
در کوچ بود عشرت ایام بهاران
شبنم اثر آبله پای نسیم است
۵
راضی به قضا باش که در خاطر خرسند
چندان که نظر کار کند ناز و نعیم است
۶
در بادیه ها درد به درمان نتوان یافت
بیماری هر شهر به مقدار حکیم است
۷
در دیده روشن گهران هر ورق گل
از نور تجلی ید بیضای کلیم است
۸
در نقطه موهوم هویداست به تفصیل
هر نقش که در دایره عرش عظیم است
۹
(هر نقش امیدی که به آن شاد شود دل
در پشت سراپرده زنبوری بیم است)
۱۰
صائب به گناه دو جهان از کرم او
نومید نگردی، که خداوند کریم است
تصاویر و صوت


نظرات
مهدی کریمی