
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۴۶
۱
سبزی که سیاه است ازو روز من این است
سروی که منم فاخته اش این نمکین است
۲
زان شمع نسوزم که ز فانوس حصاری است
گرد سر آن شمع که در خانه زین است
۳
در جبهه من شعله فطرت بتوان دید
چون تیغ عیان جوهرم از چین جبین است
۴
در خانه آیینه چه حاجت به چراغ است؟
بر سینه من داغ نهادن نمکین است
۵
بگذار که صائب ز لبت کام بگیرد
امروز که کنج دهنت بوسه نشین است
تصاویر و صوت

نظرات