
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۶۵
۱
از عشق دلی نیست که زخمی نچشیده است
این سیل سبکسیر به هر کوچه دویده است
۲
ای غنچه خندان به حیا باش که شبنم
آواز شکر خنده گل را نشنیده است
۳
در بردن دل اینهمه تعجیل چه لازم؟
این طور زلیخا پی یوسف ندویده است
۴
در صاف خموشی نبود درد ندامت
دندان تأسف لب ساغر نگزیده است
۵
صائب نفس مشک فشان تو مکرر
از مغز غزالان ختن عطسه کشیده است
تصاویر و صوت

نظرات