
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۶۷
۱
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است
۲
هر آه جگرسوز که از سینه برآید
در دامن صحرای جزا سایه بیدی است
۳
هر نوع شکستی که ترا روی نماید
چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است
۴
تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد
از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است
۵
در دامن دشتی که تو می می کشی امروز
هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است
۶
صائب اگرت دیده بیدار نخفته است
در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است
تصاویر و صوت

نظرات