صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۱۷

۱

نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را

دیده شیرست کرم شبچراغ این بیشه را

۲

راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار

این شراب برق جولان می گدازد شیشه را

۳

پیر را طول امل بیش از جوان پیچید به هم

می کند مطلق عنان خاک ملایم ریشه را

۴

نیست غافل عشق بی پروا ز مرگ کوهکن

نقش شیرین می کند شیرین دهان تیشه را

۵

صائب از اندیشه موی میان غافل مباش

کاین ره باریک نازک می کند اندیشه را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۳۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۰۲

نظرات