
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۹۸
۱
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
۲
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
۳
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
۴
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
۵
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
۶
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
۷
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
۸
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
۹
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
۱۰
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
۱۱
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
تصاویر و صوت

نظرات
محدث