صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۱۰

۱

در دل هر که ذوق شبگیرست

خنده صبح، خنده شیرست

۲

غم به بیگانگان نیاویزد

سگ این بوم، آشناگیرست

۳

دل ز بیداد روشنی گیرد

شمع این خانه، برق شمشیرست

۴

طفل ما خون خود چرا نخورد؟

دایه روزگار کم شیرست

۵

خط او پیش خود گرفتارست

سبزه از موج خود به زنجیرست

۶

بر جوانی چه اعتماد، که صبح

تا نفس راست می کند پیرست

۷

زور بازوی پنجه تدبیر

خس و خاشاک سیل تقدیرست

۸

نیست دیوانه گر سپهر، چرا

دایم از کهکشان به زنجیرست؟

۹

بر دم تیغ می زند خود را

صائب از بس ز جان خود سیرست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۲۴

نظرات