
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۲۱۷
۱
به که بر خود نبندد از دربان
در دولت به هر که باز شده است
۲
کرده تا روی خود به درگه حق
صائب از خلق بی نیاز شده است
۳
خطش از خال حقه باز شده است
خالش از خط زبان دراز شده است
۴
چون سپر روی چرخ پرچین است
گره از جبهه که باز شده است؟
۵
صف مژگانش در زبان بازی است
گرچه چشمش به خواب ناز شده است
۶
نیست یک دل گشاده، حیرانم
که در فیض بر که باز شده است
۷
خط مشکین او که ابجد ماست
بوالهوس را خط جواز شده است
۸
رو به دریا نهاده بی لنگر
بی حضور آن که در نماز شده است
تصاویر و صوت


نظرات