
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۲۴۴
۱
وقت ما از ساغر و مینا خوش است
وقت ساقی خوش که وقت ما خوش است
۲
عشق می باید به هر صورت که هست
عاشقی با صورت دیبا خوش است
۳
ناخوشیها از دل بی ذوق ماست
ذوق اگر باشد همه دنیا خوش است
۴
مرد عشقی، خیمه بیرون زن زخود
در بهاران دامن صحرا خوش است
۵
دامن صحرا چه گرد از دل برد؟
سیل گردآلود را دریا خوش است
۶
سایه غماز را پامال کن
قطع راه بیخودی تنها خوش است
۷
آن قدر کز ما تحمل خوشنماست
از نکویان ناز و استغنا خوش است
۸
سر به صحرای جنونم داد عقل
دشمنی با مردم دانا خوش است
۹
جامه گلگون بود برق جلال
عشق را با چشم خونپالا خوش است
۱۰
تیره در پروا ندارد از گناه
زنگیان را وقت در شبها خوش است
۱۱
ناز و تمکین حسن را زیبنده است
عشق چون سیلاب بی پروا خوش است
۱۲
شکرلله صائب از اقبال عشق
ناخوشیهای جهان بر ما خوش است
تصاویر و صوت

نظرات
Mobina Rohani