صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵

۱

چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج

گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج

۲

می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را

هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج

۳

زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند

در مقام خود بود از راست به، بسیار کج

۴

راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است

قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج

۵

نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را

راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج

۶

فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ راه

راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج

۷

قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را

بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج

۸

هست چون بر نقطه فرمان مدار کاینات

عیب نتوان کرد اگر باشد خط پرگار کج

۹

در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست

زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج

۱۰

می تراود از سراپای دل آزاران کجی

باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج

۱۱

از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان

نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج

۱۲

وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه

موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج

۱۳

گریه مستانه خواهد سرخ رویش ساختن

از درختان تاک را باشد اگر رفتار کج

۱۴

راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش

سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۵۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۰

نظرات

user_image
رها
۱۳۹۴/۰۶/۱۴ - ۰۱:۵۶:۳۲
من این شعر را از کودکی جور دیگری شنیده بودمالبته منبع موثقی ندارم خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
user_image
ندا
۱۳۹۴/۱۰/۱۳ - ۱۰:۰۵:۵۱
با عرض سلام و احترام، خواهشمندم مانند دیگر اشعار موجود در سایت گنجور، بحر عروضی این شعر را نیز یادداشت بفرمایید. با سپاس فراوان
user_image
پویان
۱۳۹۴/۱۰/۱۳ - ۱۱:۴۵:۱۶
با سلامندا خانم، اگر اشتباه متوجه نشده باشم، وزن شعر باید به این صورت باشد:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)پاینده باشید
user_image
دست توانای فرزند فردوسی
۱۳۹۵/۰۱/۱۷ - ۰۵:۲۵:۵۰
ویرایش بیت آغازین به پارسی سَرِه:چون گذارد خشت زیرین بر زمین مِهراز کجگر رساند تا بَرین باشد به سر دیوار کج
user_image
رهگذر
۱۳۹۵/۰۱/۱۷ - ۰۶:۱۲:۴۰
دست توانا، سلامزحمت کشیده اید. ولی زیبایی و رسایی شعر صائب بهتر است.در مصرع دوم شما ممکن است کسی فکر کند برین یعنی بالاترین آجر و حال آنکه صائب انتهایی را در نظر نگرفته و "بر فلک" گفته یعنی بالای فلک.باشد به سر، هم که آورده اید، یک مقدار نازیباست.در ضمن چه نیازی است این اندازه در بوق سره نویسی بدمیم و کلمات عربی یی که فارسی شده اند را حذف کنیم؟تازه شعر شما شیرین بود و گنگی و سنگلاخ نداشت. بسیاری از وازه های جایگزین، بسیار وحشی و بدترکیب اند. یعنی علاوه بر عدم احتیاج به این جایگزینی، اشکال ناگواری را هم دارند.مگر اینکه کسانی چون دکتر کیخا بگویند باید دست به جایگزینی عمومی زد و به مرور زمان، این واژه های وحشی و ناگوار، گوارا می شود.در این صورت-بر فرض صحت و انجام این کار-، باز اشکال دیگر باقی است. چرا سری را که درد نمی کند باید دستمال بست؟زبان ما در 2000 سال پیش نیز، فرآوردۀ کاملا خودی و داخلی نبود و از زبان های دیگر-کم یا زیاد- وام گیری داشت.
user_image
دست توانای فرزندِ فردوسی
۱۳۹۵/۰۱/۱۹ - ۰۱:۲۳:۴۲
به نام گیتی خداوند. در بهار 1395، بیتِ آغازین را به پارسی سَرِه برای سَرِه نویسان ویراستم. که استاد تبریزیِ بزرگ بر من ببخشاید.استاد تبریزی:چون گذارد خشتِ اول بر زمین معمار کجگر رساند بر فلک، باشد همان دیوارِ کجفرزندِ فردوسی:چون گذارد خشتِ زیرین بر زمین مِهراز کژگر رساند تا بَرین، باشد همان دیوارِ کژ
user_image
دست توانای فرزندِ فردوسی
۱۳۹۵/۰۱/۲۱ - ۰۵:۰۹:۴۱
به نام داورِ کَردگار. کوتاهِ بیت آغازین استاد تبریزی مَتَل شده است. در بهار 1395 آنرا به پارسی سَرِه برای سَرِه نویسان ویراستم. که مردم بپذیرند و روان بشود.مَتَل:خشت اول چون نهد معمار کجتا ثریا می رود دیوار کجفرزندِ فردوسی:خشت زیرین چون نهد مِهراز کژبُرگ تا پروین فَرازَد باز کژروشنگری:"معمار" تازیشدۀ "مِهراز" پارسیست."برج" تازیشدۀ "بُرگ" پارسیست، همان bourg در زبانهای اروپایی.بُرگِ فراخته هم باز مانند خشتِ زیرین کژ می شود.
user_image
کیاسری
۱۳۹۵/۰۵/۲۱ - ۱۵:۳۰:۵۲
در نوشتار دوست گرامی - فرزند فردوسی- هم واژه های بیت و استاد تازی هستند. به دلیل ریشه یکسان زبان ها ، هر واژه ای اگر ریشه یابی شود ، شاید به زبان بیگانه برگردند. حذف کم کم و پرهیز از پذیرش واژگان نو بیگانه ، بهتر است.
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ - ۰۸:۵۹:۱۳
کیاسری عزیز،هر دو واژه که فرمودید، پارسی ناب اند؛ بیت به مانای پاره شعر و استاد که هنوز تازیان آنرا به شیوه فارسی میانه ، "استاذ " می گویند . مایه شرمندگی آن گروه از فارسی زبانان که اساتید و ابیات می گویندو می نویسند.
user_image
حسین عمی
۱۳۹۹/۰۴/۱۰ - ۰۲:۲۹:۵۵
با سلام میشه بیت 2 رو توضیحی بدین در باب معنی و لحن خواندنش؟؟؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۱۰ - ۰۶:۰۸:۳۸
گرامی حسین عمیمی کُنَد یک جانب از خوانِ تهی سرپوش راهر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کجهر بی خردی که عمامه {دستار} کج می گذارد ، گویی سرپوشِ ظرف غذای خالی را کج گذاشته است.یک جانب = کج
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۱۰ - ۰۶:۱۱:۰۳
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش راهر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کجمنظور از خوان تهی سبک مغزی و نادانی ست