
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۲۶۸
۱
نیست با دیده ظاهر دل روشن محتاج
نبود خانه آیینه به روزن محتاج
۲
کرده ام غنچه صفت باغ خود از خانه خویش
نیستم با دل صد پاره به گلشن محتاج
۳
غیر ازین شکوه ازان دست گهربارم نیست
که مرا کرد به دریوزه دامن محتاج
۴
جلوه حسن ز کوته نظران مستغنی است
نیست عیسی به نظربازی سوزن محتاج
۵
نیست موقوف طلب، همت اگر سرشارست
دامن ابر نباشد به فشردن محتاج
۶
شاهد نقص جنون است به صحرا رفتن
شعله سرکش ما نیست به دامن محتاج
۷
در گلستان جهان غیر دل من صائب
غنچه ای نیست که نبود به شکفتن محتاج
تصاویر و صوت


نظرات
فرّخ