صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۷۶

۱

ماییم و خیال دهن یار و دگر هیچ

قانع شده با نقطه ز پرگار و دگر هیچ

۲

از هر سخن نازک و هر نکته باریک

پیچیده به فکر کمر یار و دگر هیچ

۳

در عالم افسرده ز نیکان اثری نیست

از لاله و گل مانده خس وخار و دگر هیچ

۴

دلبستگیی نیست به کام دو جهانم

با من بگذارید غم یار و دگر هیچ

۵

از بیخودی افتاد به جنت دل افگار

در خواب بود راحت بیمار و دگر هیچ

۶

افسانه شیرین جهان هوش فریب است

خواب است ره آورد شب تار و دگر هیچ

۷

در کار جهان صرف مکن عمر به امید

کافسوس بود حاصل این کار و دگر هیچ

۸

یک چشم گرانخواب بود دایره چرخ

حرفی است بجا از دل بیدار و دگر هیچ

۹

از زاهد شیاد مجو مغز که این پوچ

ریش است و همین جبه و دستار و دگر هیچ

۱۰

بی ذکر، شود تار نفس رشته زنار

محکم سر این رشته نگه دار و دگر هیچ

۱۱

دل باز چو شد، باز شود مشکل عالم

یک عقده سخت است بر این تار و دگر هیچ

۱۲

از بنده دنیا نپذیرند عبادت

بردار دل از عالم غدار و دگر هیچ

۱۳

صائب ز خوشیها که درین عالم فانی است

ماییم و همین لذت دیدار و دگر هیچ

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۵
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۵۹

نظرات