صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۸۹

۱

نمک به دیده غفلت کن از سفیده صبح

که صد کتاب سخن هست در جریده صبح

۲

ما ز جامه احرام را کفن زنهار

مشو چو مرده دلان غافل از سفیده صبح

۳

ازان سفینه خورشید آسمان سیرست

که بادبان کند از پرده های دیده صبح

۴

چو آفتاب بود گرم، نان راهروی

که روزیش بود از سفره کشیده صبح

۵

بیاض سینه روشندلان رقم سوزست

ستاره نقطه سهوست بر جریده صبح

۶

به سوزن مژه آفتاب هیهات است

رفوپذیر شود سینه دریده صبح

۷

مرا که با دل شب راز در میان دارم

چه دل گشاده شود صائب از سفیده صبح؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۶۷

نظرات