صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۹۹

۱

دل زنده می کند نفس جانفزای صبح

جان می شود دو مغز ز آب و هوای صبح

۲

چون آفتاب قبله ذرات می شود

هر کس که سود روی ارادت به پای صبح

۳

خورشید افسر زر ازین آستانه یافت

زنهار رو متاب ز دولتسرای صبح

۴

در زیر پای سیر درآرد براق روح

عظم رمیم را نفس جانفزای صبح

۵

چون خون مرده قابل تلقین فیض نیست

هر کس ز خواب خوش نجهد در هوای صبح

۶

فیض است فیض، صحبت اشراقیان تمام

زنهار سعی کن که وی آشنای صبح

۷

از خوان روزگار به یک قرص ساخته است

صادق بود همیشه ازان اشتهای صبح

۸

دستی کز آستین بدر آید ز روی صدق

سر پنجه کلیم شود از دعای صبح

۹

چون اختران چراغ شبستان تمام شد

هر کس فشاند خرده جان را به پای صبح

۱۰

غافل مشو ز عزت پیران زنده دل

برخیز چون سپند ز جا پیش پای صبح

۱۱

چون آفتاب، زنده جاوید می شود

خود را رساند هر که به دارالشفای صبح

۱۲

بر غفلت سیاه دلان خنده می زند

غافل مشو ز خنده دندان نمای صبح

۱۳

شد ایمن از گزند شبیخون حادثات

خود را رساند هر که به زیر لوای صبح

۱۴

در سلک راستان نتواند سفید شد

چون شمع هر که جان ندهد رونمای صبح

۱۵

گرد گناه با دل روشن چه می کند؟

از دود شب سیاه نگردد قبای صبح

۱۶

صائب چگونه وصف نماید، که قاصرست

خورشید با هزار زبان در ثنای صبح

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۷۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۹
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۳۶۹

نظرات

user_image
علی اصغر
۱۳۹۳/۱۰/۱۷ - ۰۰:۴۵:۰۲
یض است فیض، صحبت اشراقیان تمامزنهار سعی کن که وی آشنای صبحدر مصرع دوم این بیت بعد از که "شوی " بوده که "ش" افتاده است