صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۳۱۷

۱

بر دل خود هر که چون فرهاد کوه غم نهاد

از سبکدستی بنای عشق را محکم نهاد

۲

از دل پرخون شکایت می تراود بی سخن

مهر نتوان بر دهان لاله از شبنم نهاد

۳

اختیاری نیست در گهواره طفل شیر را

دست در مهد زمین باید به روی هم نهاد

۴

خامسوزان هوس را روی در بهبود نیست

ساده لوح آن کس که داغ لاله را مرهم نهاد

۵

دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر

وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد

۶

طی کند هر کس بساط آرزوی خام را

می تواند دست رد بر سینه حاتم نهاد

۷

منع نتوان کرد خوبان را ز خودبینی که گل

بر سر زانوی خود آیینه شبنم نهاد

۸

تا سفال تشنه ای را می توان سیراب کرد

لب چو بیدردان نمی باید به جام جم نهاد

۹

یک دم خوش قسمت اولاد او، صائب! نشد

در چه ساعت یا رب آدم پا درین عالم نهاد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۴

نظرات